هج (Hedging) به معنای گرفتن یک موقعیت به منظور جبران ریسک نوسانات آتی قیمت است.
نوعی تراکنش های مالی هستند که شرکتها به عنوان بخشی از انجام کسبوکار، به طور منظم انجام میدهند.
شرکتها اغلب در معرض ریسک های ناخواسته ناشی از نوسانات ارزش ارزهای خارجی و قیمت مواد خام قرار دارند.
در نتیجه، آنها به دنبال کاهش یا حذف ریسکهایی هستند که با ایجاد معاملات مالی، ناخواسته با آنها مواجه میشوند.
در حقیقت، بازارهای مالی تا حد زیادی برای این نوع معاملات ایجاد شدند، که در آن یک قسمت آسیب ریسک دیگری را به حداقل میرساند.
یک شرکت خط هوایی ممکن است در معرض هزینه سوخت جت قرار گیرد که به نوبه خود با قیمت نفت خام در ارتباط است.
یک شرکت چندملیتی آمریکایی، افزایش درآمد بسیاری از ارزهای گوناگون به دست می آورد…
اما درآمدهای آنها را گزارش خواهد کرد و سود سهام را به دلار آمریکا پرداخت خواهد کرد.
شرکتها در بازارهای مختلف فعالیت خواهند کرد تا خطرات تجاری ناشی از این ریسک های ناخواسته را خنثی کنند.
به عنوان مثال، شرکت های هواپیمایی ممکن است با خرید قراردادهای آتی نفت خام، به خرید و فروش بپردازند.
این امر از شرکت در برابر خطر افزایش هزینههای ناشی از افزایش قیمت نفت محافظت میکند.
… نفت خام در سطح بینالمللی به دلار آمریکا قیمتگذاری میشود.
زمانی که قراردادهای آتی منقضی میشوند، شرکت تحویل فیزیکی نفت را دریافت خواهد کرد و به دلار آمریکا پرداخت خواهد کرد.
اگر ما در مورد یک شرکت غیر آمریکایی صحبت کنیم، این یک خطر ارزی است. بنابراین، احتمال قوی وجود دارد که این شرکت همچنین تصمیم می گیرد که ریسک خود را در ارز خارجی پوشش دهد.
برای انجام این کار، این شرکت پولی مبنی بر خرید دلار آمریکا را به فروش می رساند …
… و در نتیجه در معرض ریسک قرار گرفتن دلار خود را از موقعیت نفت خام پوشش می دهد.
این تنها شرکتها نیستند که در پوشش ریسک ارزهای خارجی شرکت میکنند.
به عنوان یک فرد، ممکن است خودتان را در وضعیتی پیدا کنید که در آن پوشش ریسک ارز خارجی میتواند یک گزینه جذاب باشد.
هج میتواند چندین روش مختلف را در فارکس انجام دهد.
شما میتوانید قسمتی از سرمایه را هج کنید تا به عنوان راهی برای پوشش ریسک در برابر برخی از نوسانات یک حرکت مع از سرمایه خود محافظت کنید:
… یا شما میتوانید به طور کامل از هر گونه قرار گرفتن در معرض نوسانات آینده جلوگیری کنید.
تعدادی ابزار وجود دارند که میتوان از آنها استفاده کرد. از جمله فیوچرز یا آپشنها.
اما، ما قصد داریم بر روی استفاده از بازار اسپات فارکس تمرکز کنیم.
هج (Hedging) در مورد کاهش ریسک شما و حفاظت در برابر حرکتهای ناخواسته قیمت است.
بدیهی است که سادهترین راه برای کاهش ریسک، کاهش تعداد یا بستن موقعیت ها است.
اما ممکن است زمانهایی وجود داشته باشد که شما تنها ممکن است بخواهید به طور موقت یا تا حدودی ریسک خود را کاهش دهید.
بسته به شرایط، ممکن است هج راحتتر از بستن موقعیت باشد .
بیایید به مثالی نگاه کنیم – می گوئیم که چندین موقعیت را پیش از رای گیری Brexit نگه داشتید.
موقعیت های شما عبارتند از:
۱. یک لات موقعیت فروش EUR / GBP
۲. دو لات موقعیت فروش USD / CHF
۳. یک لات موقعیت خرید GBP / CHF
به طور کلی شما با اینها به عنوان موقعیت های بلندمدت خوشحال هستید، اما نگران نوسان بالقوه در GBP هستید که در رای گیری Brexit قرار دارد.
به جای اینکه خودتان را از دو موقعیت خود با GBP خلاص کنید و آنها را ببندید، تصمیم می گیرید به وسیله هج کردن ریسک را پوشش دهید. شما این کار را با گرفتن یک موقعیت اضافی دیگر، فروش GBP / USD انجام میدهید.
این کار ریسک شما را روی GBP کاهش میدهد، زیرا شما در حال:
۱. فروش پوند و خرید دلار آمریکا هستید، در حالی که
۲. موقعیت های فعلی شما دارای خرید روی پوند و فروش روی دلار آمریکا هستند.
شما میتوانید برای پوشش کامل ریسک فروش استرلینگ در موقعیت های فعلی، دو لات GBP / USD را به فروش برسانید، که این امر تاثیر بیشتری بر حذف ریسک شما خواهد داشت.
و یا شما ممکن است مقداری کمتر از این اندازه روی پوند هج کنید که این موضوع کاملا بسته به نگرش شما نسبت به ریسک است.
این نمودار در بالا نشان میدهد که چگونه GBP / USD به سرعت در پی رای Brexit حرکت میکند.
موقعیت فروش که روی GBP / USD به عنوان پوشش ریسک گرفته شد باعث میشود که شما از ضرر بزرگی نجات پیدا کنید.
… جنبه کلیدی آن فروش استرلینگ میباشد، زیرا که نوسانات استرلینگ است که شما باید به دنبال دوری از آن باشید.
از GBP / USD در اینجا به عنوان مثال استفاده میشود زیرا به راحتی در برابر موقعیت فعلی دلار شما، ریسک را پوشش میدهد.
توجه داشته باشید که تاثیر مضاعفی در ریسک شما با دلار آمریکا وجود دارد.
یک روش دیگر، که البته کمی کمتر از روش مستقیم پوشش ریسک، در معرض ریسک قرار دارد، قرار دادن یک موقعیت با یک جفت دارای همبستگی مرتبط است.
اگر یک جفت واحد پول پیدا کنید که به شدت با یکدیگر همبستگی داشته باشند، می توان یک موقعیت را ساخت که به طور عمده در بازار خنثی است.
به عنوان مثال، بیایید بگوییم که شما یک موقعیت خرید روی GBP / USD دارید.
میبینید که در آن زمان USD / CAD یک همبستگی منفی قوی با GBP / USD دارد.
خرید USD / CAD باید به عنوان پوشش بخشی از ریسک موقعیت GBP / USD شما در نظر گرفته شود. و این ارتباط به همین شکل در دیگر جفت ارزها برقرار است.
… اگر شما به اندازه مساوی هم در هر دو جفت ارز وارد موقعیت شوید، یک پوشش ریسک کامل برقرار نمی باشد…
مفهوم ترکیبی از موقعیتهای همبسته به منظور پوشش ریسک، جایی است که ابتدا صندوق های سرمایه گذاری فارکس (Forex hedge funds) نام خود را از ریشه ی لغت آن به دست آوردند.
هج (Hedging) روشی برای اجتناب از ریسک است، اما هزینه دارد.
البته هزینههای معاملاتی دخیل هستند، اما پوشش ریسک نیز میتواند سود شما را کاهش دهد.
یک موقعیت هج بطور ذاتی ریسک شما را کاهش میدهد.
یعنی اگر بازار به طور مع حرکت کند، هج کردن ضرر شما را کاهش میدهد.
اما اگر بازار به نفع شما حرکت کند، کمتر از آن چیزی که شما میتوانید بدون هج انجام دهید و به دست آورید، سود خواهید کرد.
به خاطر داشته باشید که پوشش ریسک
۱. یک حقه جادویی نیست که بدون توجه به آنچه که بازار انجام میدهد، پول شما را تضمین کند.
۲. روشی برای محدود کردن آسیبهای بالقوه یک نوسان قیمت زیانآور در آینده است.
گاهی اوقات به سادگی بسته شدن یا کاهش یک موقعیت باز، بهترین راه برای ادامه کار می باشد.
اما در زمانهای دیگر ممکن است گرفتن یک موقعیت هج کامل یا جزیی، مناسبترین حرکت باشد.
بهترین تصمیم را بر اساس نگرش خود به ریسک بگیرید و انجام دهید.
رازهایی در مورد پرایس اکشن وجود دارند که ما توانستهایم بخشی از آنها را در وبسایت طلاچارت جمع آوری کنیم؛ اما این انتهای داستان نخواهد بود و با تمرین و اراده میتوانید رازهایی که در داخل نمودار توسط عرضه و تقاضا شکل گرفته اند را کشف کنید! شاید کار ساده ای نباشد اما غیر ممکن هم نخواهد بود.
مطالب پیشنهادی ما برای مطالعه شامل موارد زیر هستند. این مطالب به شما کمک میکنند تا درک بهتری از ساختار بازار و حرکات قیمت داشته باشید.
کاملا واضح است که اکثر تریدرها دوست دارند معاملات شان مستقیما وارد سود شود و در واقع اسیر حرکات ساید و فرسایشی بازار نشوند. چون این حرکت ها بسیار خسته کننده بوده و در بیشتر موارد باعث میشوند تا تریدر نتواند احساسات خود را کنترل کند و در اثر ناامیدی از حرکت بازاردر جهت مدنظر، پوزیشن خود را ببندد.
در این مطلب میخواهیم به همین مکانیزم حرکت های بازار بپردازیم تا تفاوت مکان هایی که بازار به سهولت حرکت میکند و مکان هایی که قیمت بسیار ضعیف پیشروی خود را انجام میدهد، متوجه شویم. پس با طلاچارت همراه باشید.
فضای آزاد” و ناحیه ترافیکی” از مهمترین مفاهیم تحلیل تکنیکال هستند که البته زیاد به آنها توجهی نمی شود. در ادامه این دو مورد را بررسی خواهیم کرد.
فضای آزاد یا Free Space به قسمت هایی از چارت گفته می شود که موانع کمتری مثل سطوح حمایتی و مقاومتی در مسیر قیمت را مشاهده میکنیم. بنابراین هنگامی که قیمت مجددا به این فضاهای آزاد برسد، میتواند با سهولت بیشتری به حرکت خود ادامه دهد.
همانطور که حدس زده اید، این نواحی از نظر ساختاری کاملا با فضاهای آزاد فرق دارند. در مناطق ترافیکی تعداد زیادی از گیرهای قیمتی مثل حرکات رنج، نوسانات فراوان (سایه کندل ها) و حمایت ها و مقاومت های ماژور و مینور را مشاهده میکنیم. این نواحی میتوانند مانع از حرکت سریع قیمت و در نهایت بدست آوردن سودهای سریع و بی دردسر شوند.
بسیار خب؛ در ادامه چند نمونه از فضاهای آزاد و نواحی ترافیکی را در چارت واقعی مشاهده خواهیم کرد.
نواحی که تعداد زیادی حمایت و مقاومت زرد رنگ در آنها مشخص شده و در یک باکس آبی رنگ قرار دارند، همان نواحی ترافیکی هستند و آن بخش از چارت که در باکس های بنفش رنگ مشخص شده است و سطوح حمایتی و مقاومتی کمتری دارند، فضاهای آزاد می باشند.
حالا به طبیعت و شکل کلی حرکات قیمت در باکس های آبی و بنفش نگاه کنید و آنها را با یکدیگر مقایسه نمایید. کاملا واضح است که وقتی قیمت به یک فضای آزاد میرسد، به شکل بسیار نرم تر و راحت تری حرکت میکند؛ چون که مانع خاصی در مسیر خود نمی بیند!
در سوی مقابل وقتی قیمت به ناحیه ترافیکی میرسد، بسیار نوسانی می شود و نمی تواند به راحتی مسیر خود را طی کند. در واقع موانعی مثل حمایت ها و مقاومت ها باعث اذیت شدن قیمت و همچنین تریدر خواهند شد.
این دقیقا همان چیزی است که نشان میدهد چرا بعضی از تریدها به راحتی و بدون کمترین دردسر به هدف میرسند اما بعضی ها به شدت روح و روان تریدر بیچاره را مورد عنایت قرار میدهند
با یکی دیگر از مطالب صفر تا صد در خدمت شما همراهان عزیز طلاچارت هستیم. این بار ابزار فیبوناچی را مدنظر داریم و میخواهیم راهنمای کاملی از سه ابزار فیبوناچی اصلاحی، فیبوناچی اکستنشن و فیبوناچی پروجکشن در اختیار شما دوستان قرار دهیم.
البته استفاده از ابزار فیبوناچی نباید دائم باشد و شما تنها برای درک ساختار بازه حرکتی و تشکیل سقف و کف ها از آن استفاده می کنید و سپس بعد از درک این موضوع میبایستی با دیدن نمودار بدون استفاده از این ابزار، ساختار بازه حرکتی را تشخیص دهید. بازه حرکتی در یک کلمه می توان گفت ابتدا و انتهای یک حرکت در قیمت می باشد که به ما کمک میکند که ارزانترین و گرانترین قیمت در آن بازه را پیدا کنیم.
آموزش ابزار فیبوناچی (فیبوناچی اصلاحی)
یکی از ابزارهای پرطرفدار در تحلیل تکنیکال، نسبت های فیبوناچی می باشند. این نسبت ها توسط ریاضیدان ایتالیایی لئوناردو فیبوناچی” ابداع شده اند. طبق گفته های این ریاضیدان و اثبات آن توسط سایر دانشمندان، نسبت های فیبوناچی به وفور در طبیعت یافت می شوند. پس از آن معامله گران نیز متوجه شدند که در بازارهای مالی نیز این نسبت ها کاربرد دارند و می توان با استفاده از آنها نقاط ورود و خروج مناسبی را بدست آورد.
در این مطلب قصد داریم تا بدون مقدمه چینی به سراغ کاربرد نسبت های فیبوناچی در معامله گری برویم. به همین دلیل از نحوه محاسبه درصدهای فیبوناچی صرف نظر میکنیم. در صورتی که علاقمند به محاسبات ریاضیاتی این نسبت ها هستید، با یک جستجوی ساده در اینترنت می توانید منابع مورد نظر را پیدا کنید.
فیبوناچی شامل طیف گسترده ای از ابزارها می شود که البته سه مورد آن بیشتر از بقیه اهمیت دارند.
در این مطلب سه قسمتی به بررسی ابزارهای یاد شده خواهیم پرداخت. پس با طلاچارت همراه باشید…
فیبوناچی اصلاحی
شاید بتوان گفت که مهمترین ابزار فیبوناچی همین ابزار است. در واقع فیبوناچی اصلاحی کاربرد بسیار بیشتری نسبت به سایر موارد دارد. با استفاده از فیبوناچی اصلاحی میتوانیم درصدهای احتمالی برای پایان یک حرکت اصلاحی را تخمین زده و نقاط ورود مناسبی را بدست بیاوریم.
اما قبل از اینکه به سراغ بخش عملی کار برویم، ابتدا باید شما را با درصدهای فیبوناچی اصلاحی آشنا کنیم. این درصدها عبارتند از:
۲۳٫۶
۳۸٫۲
۵۰
۶۱٫۸
۷۸٫۶
درصدهایی که در بالا اشاره شد، مهمترین درصدهای فیبوناچی اصلاحی می باشند. البته از بین این درصدها، ۶۱٫۸ که معروف به درصد طلایی می باشد اهمیت بیشتری دارد و اکثر حرکات اصلاحی در ۶۱٫۸ به اتمام میرسند. همچنین توجه داشته باشید که ۵۰ جزو اعداد فیبوناچی نیست. اما تریدرها عقیده دارند که قیمت به سطح ۵۰% واکنش های خوبی نشان می دهد. بنابراین عدد ۵۰ نیز در این ابزار گنجانده شده است.
حالا چگونه از این ابزار به صورت عملی استفاده کنیم؟
ابتدا به یک مثال توجه کنید تا درک این موضوع برایتان ساده تر شود.
فرض کنید قیمت سکه آتی شهریور از ۱٫۵۸۳٫۰۰۰ تومان به ۱٫۶۷۵٫۰۰۰ تومان رسیده است و اکنون در حال برگشت به پایین می باشد. از کجا بدانیم که قیمت احتمالا تا چه سطحی افت کرده و دوباره به سمت بالا حرکت میکند؟ ما باید راهی داشته باشیم تا بتوانیم نواحی احتمالی جهت پایان اصلاح را شناسایی کنیم.
فیبوناچی اصلاحی می تواند در این زمینه بسیار کمک کننده باشد!
کافیست فیبوناچی اصلاحی را در برنامه تحلیلی خود انتخاب کرده و از ابتدای حرکت (۱۵۸۳) تا انتهای حرکت (۱۶۷۵) آن را ترسیم کنید. در برنامه متاتریدر این ابزار در مسیر زیر قرار دارد:
Insert -> Fibonacci -> Retracement
در پلتفرم تحت وب Trading View نیز از نوار ابزار سمت چپ صفحه می توانید این ابزار را پیدا کنید.
در نهایت نحوه رسمی فیبو اصلاحی به چنین شکلی خواهد بود.
حتما به نحوه ترسیم فیبوناچی اصلاحی توجه ویژه ای داشته باشید. چرا که برخی افراد این کار را به شکل مع و کاملا اشتباه انجام می دهند.
زمانی که یک حرکت صعودی داشته باشیم و قیمت در حال انجام یک حرکت اصلاحی (نزولی) باشد، ما باید از ابتدا تا انتهای حرکت صعودی یک فیبوناچی اصلاحی ترسیم کنیم.
در حالت مع، زمانی که یک حرکت نزولی داشته ایم و قیمت در حال انجام یک حرکت اصلاحی (صعودی) است، ما باید از ابتدا تا انتهای حرکت نزولی یک فیبوناچی اصلاحی ترسیم کنیم.
همانطور که در تصویر بالا مشاهده کردید، زمانی که قیمت به ۶۱٫۸% فیبوناچی اصلاحی رسید، حرکت صعودی نسبتا خوبی (به اندازه ۳۲ هزار تومان) انجام داد و بنابراین ما توانستیم یک پوزیشن موفق اخذ کنیم.
در ادامه چند مثال دیگر از فیبوناچی اصلاحی را مشاهده خواهید کرد.
حالا به سوالات مهمتری اشاره خواهیم کرد.
آیا پس رسیدن قیمت به هر کدام از سطوح فیبوناچی می توان معامله انجام داد؟
سوال بسیار مهمی است. این سوال به موارد مختلفی بستگی دارد. اما نظر من را بخواهید میگویم نه! چرا که رسیدن قیمت به سطوح فیبوناچی دلیلی بر برگشت قیمت نخواهد بود. در اکثر موارد سطوحی مانند ۲۳٫۶ و ۳۸٫۲ شکسته می شوند؛ مخصوصا اگر با یک اصلاح بزرگ روبرو باشیم. اما سطوح ۵۰ و ۶۱٫۸ اغلب در برگرداندن قیمت موفق ترند.
با این حال باز هم دلیل نمی شود که اگر قیمت به سطوح ۵۰ و ۶۱٫۸ رسید ما بدون داشتن یک سیگنال مشخص وارد بازار شویم. بنابراین داشتن یک دلیل واضح و تایید کننده بهترین راه حل است.
این سیگنال ها می توانند موارد زیر باشند.
بیاید بار دیگر به آخرین تصویری که در بالا گذاشته ایم نگاه کنیم. زمانی که قیمت به سطح ۶۱٫۸% فیبوناچی اصلاحی رسیده است، همزمان یک سطح حمایتی در گذشته داشته ایم و این سطح پس از شکسته شدن تبدیل به مقاومت خواهد شد. بنابراین در اینجا هم یک سطح فیبوناچی داریم و هم یک ناحیه تبدیل سطح و این ترکیب سطوح اعتماد به نفس ما برای گرفتن پوزیشن فروش را افزایش می دهد.
حد سود و حد ضرر را چگونه تعیین کنیم
روش های زیادی برای تعیین حد سود و حد ضرر بر اساس روش های مختلف وجود دارد. قبلا هم در طلاچارت به مبحث تعیین حد سود و حد ضرر به طور کامل و جامعه اشاره کرده ایم. این مطلب را می توانید از طریق این لینک (قسمت اول)و این لینک (قسمت دوم) مطالعه نمایید.
اما باز هم به صورت مختصر به روش های تعیین حد ضرر و حد سود بر اساس فیبوناچی اشاره خواهیم کرد.
تعیین حد ضرر
استفاده از درصدهای فیبوناچی: به عنوان مثال اگر روی سطح ۶۱٫۸% وارد پوزیشن خرید شده اید، می توانید حد ضرر خود را کمی پایین تر از سطح ۷۸٫۶% قرار دهید. این روش ساده ترین حالت ممکن است. اما باید توجه داشته باشید که اگر فاصله این دو سطح (نقطه ورود و مکان قرار گیری حد ضرر) زیاد باشد، ریسک شما افزایش خواهد یافت و باید از روش های دیگری برای تعیین حد ضرر استفاده کنید.
تعیین حد سود
استفاده از درصدهای فیبوناچی: مثال قبل را در نظر بگیرید. اگر نقطه ورود شما برای پوزیشن خرید ۶۱٫۸% است، حد سود اول شما می تواند سطح ۵۰%، حد سود دوم، سطح ۳۸٫۲، حد سود سوم سطح ۲۳٫۶ و حد سود چهارم نقطه انتهایی حرکتی باشد که فیبوناچی را روی آن ترسیم کرده ایم.
البته روش های دیگری نیز برای تعیین حد سود وجود دارند که آنها را در قسمت مربوط به فیبوناچی اکستنشن و فیبوناچی پروجکشن توضیح خواهیم داد.
استفاده از نسبت ریسک به ریوارد: اگر برای پوزیشنی که گرفته اید فرضا ۵۰ پیپ حد ضرر گذاشته اید، می توانید بر اساس نسبت های ریسک به ریوارد، حد سودهای خود را مشخص کنید. به عنوان مثال حد سود اول شما ۵۰ پیپ، حد سود دوم ۱۰۰ پیپ و حد سود سوم ۱۵۰ پیپ خواهد بود.
در این مطلب سعی کردیم تا به شکل مختصر و مفید شما را با فیبوناچی اصلاحی و تکنیک های مربوط به آن آشنا کنیم. منتظر قسمت های دوم و سوم این مطلب که به دیگر ابزارهای فیبوناچی اختصاص دارد از طلاچارت باشید…
آموزش ابزار فیبوناچی (فیبوناچی اکستنشن)
در ادامه قسمت اول آموزش ابزار فیبوناچی که به بررسی فیبوناچی اصلاحی پرداختیم، در قسمت دوم سعی داریم تا ابزار فیبوناچی گسترشی را بررسی کنیم. پس با طلاچارت همراه باشید…
فیبوناچی گسترشی
فیبوناچی گسترشی یا همان Fibonacci Extension ابزاری است که بیشتر به منظور تعیین اهداف قیمتی استفاده می شود. البته برخی افراد نیز از فیبوناچی اکستنشن برای بدست آوردن نقاط ورود استفاده می کنند که معمولا به صورت ترکیبی با فیبوناچی پروجکشن می باشد.
اگر یادتان باشد، در قسمت قبلی گفتیم که فیبوناچی اصلاحی شامل درصدهای ۲۳٫۶، ۳۸٫۲، ۵۰، ۶۱٫۸ و ۷۸٫۶ می باشد. همه این اعداد زیر ۱۰۰ هستند و به آنها درصدهای داخلی گفته می شود. اما فیبوناچی اکستنشن اعداد بالاتر از ۱۰۰% را در بر می گیرد. این اعداد عبارتند از:
۱۲۷٫۲
۱۶۱٫۸
۲۶۱٫۸
۴۲۳٫۶
البته از بین درصدهای بالا بیشتر روی ۱۲۷٫۲ و ۱۶۱٫۸ تاکید می شود. چرا که اهداف نزدیکتر و قابل دستیابی تری می باشند. برای اهداف دور و خیلی دور از ۲۶۱٫۸ و ۴۲۳٫۶ استفاده می کنند.
برای ترسیم فیبوناچی اکستنشن از همان ابزار فیبوناچی اصلاحی استفاده می شود. در واقع در اکثر پلتفرم های تحلیلی مثل متاتریدر، داینامیک تریدر و تریدینگ ویو بدین صورت است و ابزار جداگانه ای وجود ندارد.
در پلتفرم متاتریدر از مسیر زیر می توانید فیبوناچی اکستنشن را پیدا کنید.
Insert -> Fibonacci -> Retracement
به طور ساده باید بگوییم که فیبوناچی اکستنشن را روی موج اصلاحی ترسیم می کنیم. دقیقا برخلاف فیبوناچی اصلاحی که روی موج اصلی ترسیم میشد. در واقع در اینجا میخواهیم بدانیم که اگر موج اصلی شروع شد و از موج اصلاحی فراتر رفت، تا کجا می تواند حرکت را ادامه دهد. بنابراین باید فیبوناچی اکستنشن را روی موج اصلاحی ترسیم کنیم تا اهداف موج اصلی را بدست بیاوریم.
در تصاویر زیر به شکل ساده این موضوع را نشان داده ایم.
در یک حرکت صعودی از سقف A به کف B فیبوناچی را ترسیم میکنیم.
در یک حرکت نزولی از کف A به سقف B فیبوناچی را ترسیم خواهیم کرد.
حالا به سراغ مثال هایی از نحوه ترسیم فیبوناچی اکستنشن خواهیم رفت.
بنابراین حالا میدانیم که با استفاده از فیبوناچی اکستنشن چگونه اهداف قیمتی را بدست بیاوریم.
حالا یک سوال دیگر! آیا از سطوح فیبوناچی اکستنشن می توان به عنوان نقطه ورود استفاده کرد؟
در ابتدای این مطلب هم اشاره کوتاهی به این موضوع داشتیم و گفتیم که بعضی افراد از این روش استفاده می کنند. اما معمولا سطوح فیبوناچی اکستنشن به تنهایی به عنوان نقطه ورود به کار نمی روند. بلکه با ترکیب آنها با سایر ابزارهای فیبوناچی (مخصوصا فیبوناچی پروجکشن) و به شکل کلاسترهایی از سطوح، نقاط ورود تعیین می شوند.
اما اگر بخواهید از سطوح اکستنشن به عنوان نقطه ورود به شکل ساده استفاده کنید، باید به نکات زیر توجه داشته باشید.
۱- اگر سطح اکستنشنی که به عنوان ناحیه ورود در نظر گرفته اید با هیچ ناحیه پرایس اکشن (حمایت، مقاومت یا تبدیل سطح) همتراز نبود، بهتر است که اقدام به ترید نکنید. به آخرین تصویری که در بالا قرار داده ایم نگاه کنید. سطح ۱۶۱٫۸% تقریبا با یک کف مهم همتراز شده و قیمت به خوبی به آن واکنش نشان داده است. اما سطح ۱۲۷٫۲ به راحتی شکسته شده است.
۲- اگر سطح اکستنشن مدنظرتان با هیچ ناحیه پرایس اکشنی همتراز نبود، پس بهتر از است سیگنال های کندلی و یا شکل گیری ساختار روی این سطوح به منظور ورود به بازار استفاده کنید.
چگونه حد ضرر و حد سود را مشخص کنیم؟
برای تعیین حد ضرر باز هم از سطوح اکستنشن استفاده خواهیم کرد. به عنوان مثال اگر روی سطح ۱۲۷٫۲ وارد شده اید پوزیشن خرید شده اید، حد ضرر شما زیر ۱۶۱٫۸% قرار خواهد گرفت. اما اگر روی سطح ۱۶۱٫۸ وارد پوزیشن خرید شده اید، نمی توانید حد ضرر خود را زیر ۲۶۱٫۸% قرار دهید. چرا که فاصله بین این دو سطح بسیار زیاد است و ریسک شما به شکل قابل توجهی افزایش می یابد. به همین دلیل ما یک سطح دیگر به فیبوناچی اکستنشن خود اضافه می کنیم. آن سطح ۱۷۸٫۶% می باشد. حالا می توانید حد ضرر خود را کمی پایین تر از این سطح جدید قرار دهید.
برای تعیین حد سود نیز می توانید از روش های زیر استفاده کنید.
۱- ریسک به ریوارد: در صورتی که برای پوزیشن خود ۵۰ پیپ حد ضرر در نظر گرفته اید، حد سود اول شما ۵۰ پیپ و حد سود دوم ۱۰۰ پیپ خواهد بود.
۲- استفاده از نواحی پرایس اکشن: به دلیل اینکه بعد از ورود روی سطوح اکستنشن سطح خاصی در مقابل حرکت قیمت نیست، ناچار به استفاده از سطوح پرایس اکشن مهم (حمایت
قانون مدیریت سرمایه با مبلغ 200دلار: در صورتی که استابلاسمون 15 پیپ هستش
200×3%=6$
6/15pip sl=0.4 یعنی نهایتا اجازه داریم در هر پیپ 0.4 دلار صرر کنیم
1lot=10$تقریبا
0.4$=?lot
=volom=0.04 پس برای معامله ای که 15 پیپ استابلاس داره باید نهایتا 0.04 حجم ترید کنیم
لات سایزی که باید با میزان 200دلار در یک معامله یا چند معامله باز کرد برابر سه صدم میباشد .
حال میشود سه معامله با حجم یکصدم باز کرد
ویا یک معامله با حجم سه صدم
برای معامله بعدی مقدار مارجین 194 دلار در نظر گرفته میشود به شرطی که سه یا سه تا یکصدم معامله های قبلی به سود یا ریسک فری نشده باشد .
مقدار ریسک به ریوارد میتواند ،یک به سه، و بستگی به تحلیل دارد ممکن است یک به پنج هم باشد ولی ملاک اصلی به پلان اولیه که با خودمان قرارداد میکنیم است که عرف ان یک به دو میباشد ،حال با مدیریت معامله گاهی اوقات تا مقدار بالاتری میرود.
اگر ده معامله با ریسک به ریوارد یک به دو داشته باشیم و از این ده معامله ۵ تا اس ال بخوره و ۵ تا تی پی چون صد پیپ اس ال و ۲۰۰ پیپ تی پی در نظر گرفته ایم یعنی میشود هزار پیپ سود و پانصد پیپ ضرر که کسر ان یعنی پانصد پیپ سود در یک بازه معین میباشد.
بیشترین کال مارجینی که من شده ام بدلیل خدشه وارد کردن در این قانون و دوم طمع بوده است .
دوستان این بازار طمع سم کشنده ان است اگر میخواهید موفق باشید ،با دید قمار به هیچ عنوان نگاه نکنید ،اگر به تی پی رسیدید و احساس رشد بیشتر کردید حتما باید مقابل چارت بنشیند و ادامه روند را بررسی کنید و کندل به کندل اس ال را جلو ببرید بازاری با این قدرت و عظمت پوزیشن نزدیک تی پی رفته و با فاصله یک پیپی را به ضرر و خوردن اس ال کرده( تجربه شخصی)اگر پایبند به اصول اولیه باشید قطعا موفقید و به عنوان شغل با درامد متغیر نگاه کنید و مثل ربات تابع قوانین و استراتژی شخصی .
این فورمول عمومی هست وکلیات مدیریت سرمایه که جزئیات مهمی هم دارد که در موقع اموزش مدیریت سرمایه براتون میگم
اما حواستون باشه که مدیریت ریسک با مدیریت سرمایه خیلی فرق داره ودو موصوع جداگانه هستش
برکاوت: زمانی اتفاق میافتد که قیمت از نوعی ثبات یا دامنهی معاملاتی شکسته شود. برکاوت همچنین وقتی سطح خاصی از قیمت، مثل سطوح پشتیبانی و مقاومت، نقاط پیوت، سطوح فیبوناچی و … میشکند، رخ میدهد. برکاوتها معمولاً میتوانند زمینهچینیهای ریسک/سود بالقوهی بالاتری را ارائه دهند که به معاملهگر اجازه میدهد که حد توقف ضرر خود را کاملاً نزدیک به هدف سود بالقوهی خود قرار دهد. یکی از روشهای انجام این کار استفاده از الگوی مستطیل است که وقتی قیمت بین دو سطح پشتیبانی و مقاومت جمع میشود، ایجاد میشود. یک معاملهگر، قبل از اینکه جفتارز حرکت عمدهی بعدی خود را انجام دهد، منتظر دورههایی است که قیمت ادغام میشود.
در این درس یاد میگیرید:
الگوی مستطیل، یک توقف را در روند نشان میدهد که وقتی نیروهای عرضه و تقاضا نسبتاً برابرند، قیمت حرکتی افقی بین دو سطح موازی پشتیبانی و مقاومت دارد. این الگو معمولاً نشاندهندهی یکپارچه شدن قیمت قبل از ادامه در جهت روند فعلی است.
یک شمع تأییدکننده نزدیک بیرون مرز بالایی یا پایینی نشانگر پایان الگوی مستطیل است و برکاوت جهت روند ادامهدهنده را نشان میدهد.
شما همیشه باید با تحلیل نمودار کلی از معهای احتمالی روند آگاهی داشته باشید زیرا میتواند الگوهای بزرگتر را نمایش دهد.
الگوی مسطیل در روندهای صعودی و نزولی دیده میشوند. تصاویر زیر، الگوی مستطیل را به ترتیب در روندهای صعودی و نزولی نشان میدهد.
الگوی ادامهدهندهای که در یک روند صعودی اتفاق میافتد، معاملهگران را برآن میدارد که وقتی قیمت پشتیبانی را میشکند و در ناحیهی برکاوت بسته میشود، به دنبال معاملات بلندمدت باشند.
الگوی ادامهدهندهی یک روند نزولی، به ما میگوید که باید وقتی قیمت پشتیبانی را میشکند و در ناحیهی برکاوت بسته میشود، باید به دنبال معاملات کوتاهمدت باشیم.
وقتی به استراتژی برکاوت میرسیم، دلایل زیادی وجود دارد که معاملهگران بخواهند از الگوهای مستطیل استفاده کنند:
در نهایت، برکاوت مستم حرکت قیمت در محدودهی سطح پشتیبانی یا مقاومت تعیینشده است. الگوی مستطیل، این کانالها را تشکیل میدهد که یعنی، به طور مستقیم با فرصتهای معاملاتی برکاوت در ارتباط است.
معامله کردن در برکاوت بازار فارکس با الگوهای مستطیل کاری نسبتاً ساده است. فهرست زیر به صورت خلاصه به شما یاد میدهد که هنگام ورود به یک معامله باید چه کار کنید:
نمودار زیر، یک مثال عملی از جفت ارز فارکس ایودی دلار را با استفاده از این الگوی ساده اما مؤثر، نمایش میدهد.
این شکل یک الگوی مستطیل را در بازار کمرونق Bearish Market که در روند نزولی ماقبل که با خط روند آبی که بالاترین بالا و پایینترین پایین را مشخص میکند، نشان میدهد. مستطیل با شروع حرکت افقی بازار شکل میگیرد. این حرکت افقی، به صورت جانبی انجام میشود و یک محدودهی قیمتی که با پشتیبانی و مقاومت محدود شده و در شکل با مستطیل قرمز نمایش داده شده است، شکل میدهد.
وقتی مستطیل شناسایی شد، ورود توسط شمعی که نزدیک برکاوت است، مشخص میشود. این میتواند برخلاف معامله از طریق یک مستطیل صعودی باشد که معاملهگر سعی میکند معاملات نزدیک و بالای مقاومت را پیدا کند.
وقتی یک معاملهگر به نمودار قیمت سهام نگاه میکند، تحرکات ممکن است تصادفی به نظر برسد. اغلب همینطور است اما در دل این تحرکات، الگوهایی وجود دارد. الگوهای نمودار، اشکالی هندسی هستند که در دادههای قیمتی دیده میشوند و در مورد عملکرد قیمت به معاملهگر مشاوره میدهند. معاملهگران با استفاده از این الگوها میتوانند پیشبینی کنند که قیمت میخواهد به کجا برود. وقتی الگوهای ادامهدهنده رخ میدهند، میخواهند بگویند که روند قیمت ادامه پیدا میکند. در این درس به معرفی این الگوها میپردازیم و نحوهی بررسی آنها را به شما یاد میدهیم.
این الگوها در اواسط روند اتفاق میافتند و مکثی در عملکرد قیمت Price Action مدتهای مختلف هستند. هنگام بروز این الگوها، میتوانیم بگوییم که روند بعد از اینکه کامل میشود، دوباره از سرگرفته میشود. یک الگو وقتی کامل در نظر گرفته میشود که شکل گرفته باشد (بشود آن را ترسیم کرد) و برکاوتها»ی آن الگو، بهصورت بالقوه با روند قبلی ادامه بدهند. الگوهای ادامهدهنده در همهی بازههای زمانی دیده میشوند. متعارفترین الگوهای ادامهدهنده شامل مثلث Triangles، پرچم Flags، قلاب Pennants و مستطیل Rectangles هستند.
الگوی مثلث یک الگوی رایج است که با پایینهای بالاتر و بالاهای پایینتر، میتوان آن را به سادگی همگرای دامنهی قیمت تعریف کرد. پرایس اکشن (عملکرد قیمت) همگرا شده یک مثلث ایجاد میکند. مثلثها سه نوع اصلی دارند. متقارن Symmetrical، صعودی Ascending، نزولی .Descending در معاملهگری هر سه نوع این مثلث به صورت مشابهی به کار میآیند.
مثلثها در مدتزمان با هم تفاوت دارند اما دستکم دو نوسان بالا و دو نوسان پایین در قیمت دارند. اگر قیمت به همگرا شدن ادامه دهد، در نهایت به رأس زاویه میرسد؛ هرچه قیمت به رأس زاویه نزدیکتر شود، عملکرد قیمت محکمتر و محکمتر میشود و احتمال برکاوت را بالاتر میبرد.
یک مثلث متقارن، یک دامنهی شیبدار به سمت بالا و یک دامنهی شیبدار به سمت پایین دارد.
مثلث صعودی یک سرحد افقی بالایی و یک سرحد افقی پایینی دارد.
مثلث نزولی یک سرحد بالایی شیبدار رو به بالا و یک سرحد افقی پایینی دارد.
پرچمها در جایی که قیمت در یک رنج قیمت کوچک در میان خطوط موازی محدود میشود، در روند وقفه ایجاد میکنند. این وقفه در میانهی روند، به الگو یک ظاهر پرچممانند میدهد. پرچمها از لحاظ مدتزمان کوتاه هستند و تا چند میله دوام میآورند و به عنوان یک محدوده یا کانال روند، حاوی نوسان قیمت نیستند. پرچم میتواند موازی یا شیبدار رو به بالا یا پایین باشد.
قلابها شبیه مثلثها هستند اما کوچکتر؛ قلابها معمولاً تنها توسط چند ایجاد میشوند. این یک قانون سفت و سخت نیست اما اگر یک قلاب شامل بیش از بیست میلهی قیمت باشد، میتوان آن را مثلث در نظر گرفت. این الگو وقتی شکل میگیرد که قیمت همگرا شود و محدودهی قیمت نسبتاً کمی را در اواسط روند پوشش میدهد. همین موضوع به الگو ظاهری شبیه به قلاب میدهد.
غالباً وقفههایی در روند ایجاد میشود که در آنها، عرضه و تقاضا تا درصد بالایی یکسان است؛ پس عملکرد قیمت یک خط افقی را تشکیل میدهد که بین دو سطوح پشتیبانی و مقاومت محدود شده است.
به مستطیلها، محدودهی معاملاتی Trading Range نیز میگویند و میتوانند برای مدتی کوتاه یا تا چندین سال ادامه پیدا کنند. این الگو بسیار معمول است و در اغلب روزها و در بازههای زمانی طولانیتر دیده میشود.
این الگوها، برای عملکرد قیمت یک منطق ارائه میدهند. وقتی الگوها را بلد باشید، میتوانید برای استفاده از مزایای الگوهای معمول، یک برنامهی معاملاتی ایجاد کنید. الگوها، فرصتهای معاملاتیای در اختیارتان قرار میدهند که ممکن است با استفاده از روشهای دیگر، نتوانیم چنین فرصتهایی پیدا کنید.
البته، صرف اینکه اسم این الگوها ادامهدهنده است، به این معنا نیست که همیشه قابل اعتمادند. یک الگو ممکن است در طول روند ایجاد شود اما مع شدن روند هم همچنان ممکن است اتفاق بیفتد. همچنین، ممکن است به محض اینکه روی نمودارهایمان الگوها را رسم کردیم، ممکن است مرزها تغییرات اندکی را تجربه کنند اما یکBreak Out کامل اتفاق نمیافتد. به این حالت برکاوت جعلی یا غلط گفته میشود و میتواند تا چندین بار قبل از شکسته شدن الگو اتفاق بیفتد و ادامه یا مع شدن رخ دهد. از آنجایی که مستطیل محبوبیت دارد و به سادگی قابل تشخیص است، در معرض شکستها یا برکاوتهای جعلی قرار دارد.
الگوها همچنین میتوانند ذهنی باشند؛ آنچه که یک معاملهگر میبیند، چیزی نیست که یک معاملهگر دیگر میبیند و هر معاملهگری با روش خودش این الگوها را روی نموداری که استفاده میکند رسم میکند. این وماً چیز بدی نیست زیرا به هر معاملهگری پرسپکتیو و چشمانداز خاص خودش را نسبت به بازار میدهد. پیدا کردن الگوها، ترسیم آنها و فرموله کردن برنامهای برای استفاده از آنها، نیازمند وقت گذاشتن و تمرین زیاد است.
الگوهای ادامهدهنده که شامل مثلث، پرچم، قلاب و مستطیل میشود، برای پیشبینی بالقوهی روندی که بازار پیش میگیرد، منطق فراهم میکند. این الگوها غالباً در میانهی روند اتفاق میافتند نشانگر ادامهی روند هستند. برای ادامهی روند، الگو باید در مسیر صحیح شکسته شود. با اینکه الگوها در گرفتن تصمیمات معاملاتی به معاملهگر کمک میکنند، همیشه قابلاعتماد نیستند. مشکلات بالقوهای که ممکن است اتفاق بیفتد شامل مع شدن روند به جای ادامه پیدا کردن و پس از شروع شکلگیری الگو، برکاوتهای جعلی متعدد است.
برای موفقیت در بازار فارکس باید ابتدا مبانی این بازار را بشناسیم و رمز موفقیت انسان های بزرگ در این بازار را بیابیم.
تحلیل فاندامنتال فارکس یکی از اصول ریشه ای و پایه ای موفقیت در بازار فارکس است.
آموختن تحلیل فاندامنتال فارکس به آسانی تحلیل تکنیکال فارکس نیست.
زیرا پیچیدگی های بیشتری دارد و مطالب کاملا علمی و دانشگاهی ای هست.
اما یادگرفتن دقیق آن همراه با جزئیات میتواند انقلابی در هنر معامله کردن و کسب درآمد از بازار فارکس باشد.
تحلیل فاندامنتال فارکس و یا تحلیل بنیادی، همانطور که از اسمش پیداست به عمق هر بازار، عوامل پایه ای تاثیرگذار و دلایل حرکتی آن میپردازد.
برای مثال، یک تحلیل گر فاندامنتال نفت از خود میپرسد عوامل تاثیرگذار حرکت صعودی و یا نزولی نفت چیست؟
عرضه نفت از طریق کشورهای اپک و دیگر کشورهای تولید کننده عمده نفت بسیار مهم است.
تقضای نفت:
نفت در چه صنعت هایی استفاده میشود؟
و در زندگی مردم جهان چه نقشی دارد؟
آیا کالا جایگزینی برای نفت وجود دارد؟ یا نایاب هست؟
محدود هست یا نامحدود؟
تقاضا کننده عمده نفت چه کسانی هستند؟
آیا نبود نفت در زندگی و کسب و کار آن ها خلل ایجاد میکند؟
این ها تمامی سوالاتی هستند که یک تحلیلگر فاندامنتال از خود میپرسد.
زیرا می خواهد به عوامل محرک کننده قیمت نفت پی ببرد.
اگر در طرف عرضه مشکلی پیش بیاید، قیمت نفت بالا میرود.
چون تولید کننده نمیخواهد و یا نمیتواند نفت تولید کند.
به عنوان،چند سال پیش در اثر انفجار چند ده چاه نفتی، قیمت نفت صعود چشمگیری کرد.
و یا طبق تصمیم سران اپک مبنی بر افزایش استخراج و فروش نفت، قیمت کاهش پیدا کرد.
و یا اگر در طرف تقاضا تمایلی به خرید نفت نباشد، انرژی جایگزین وجود داشته باشد و استفاده ای از نفت نشود.
قیمت نفت به دلیل عوامل بنیادی و پایه ای نزول میکند.
تحلیل بنیادی فارکس بر خلاف تحلیل تکنیکال که فقط نمودار را بررسی میکند، داده های اقتصادی و تحلیلی زیادی را بررسی میکند تا به طور کامل بتواند آینده قیمت را پیش بینی کند.
در تحلیل بنیادی کالاهای معاملاتی مانند طلا، نفت، نقره، مس و…تحلیلگران فاندامنتال بر عوامل موثر بر عرضه و تقاضا تمرکز میکنند.
مثلا با افزایش قیمت شاخص های سهام بین المللی و رونق اقتصادی، قیمت طلا کاهش پیدا میکند.
زیرا با رونق اقتصادی، جذابیت طلا به عنوان کالای امن و ریسک گریزی کاهش پیدا میکند.
تقاضای اصلی طلا به عنوان ف گرانبها برای گریختن از ریسک است.
زیرا طلا کالای امن است و در بحران های اقتصادی گران میشود.
هیچگاه یک تحلیلگر تکنیکال این مطلب را بررسی نمیکند.
اما یک تحلیل گر بنیادی این کار را میکند.
بنابراین برای تحلیل بنیادی کالاهای معاملاتی، باید عوامل موثر بر عرضه و تقاضای آن ها را بررسی کرد.
فارکس بازار برابری ارز ها به بیانی دیگر بازار فارکس از ارزهای کشورهای مختلف تشکیل شده است که نسبت به هم سنجیده میشوند.
برای تحلیل فاندامنتال بازار فارکس، باید عوامل تاثیرگذار بر ارز و یا در حقیقت اقتصاد آن کشور را بررسی کرد.
چه عواملی سبب تقویت ارز یک کشور میشود؟
چرا ارز یک کشور رشد میکند و یا چرا گاهی وقت ها همان ارز نزول میکند؟
چگونه میتوان رشد و یا نزول قیمت یک ارز را پیش بینی کرد؟
از آنجا که فارکس از بازار برابری ارزهاست، و افراد، بانک ها و شرکت های زیادی در این بازار حضور دارند.
بازار بسیاری حساسی است. زیرا نرخ ارز یک کشور، تاثیر مستقیم و عمیقی بر زندگی مردم یک سرزمین دارد.
به عنوان مثال، در چندسال اخیر ارز کشورهای ایران، ونزوئلا و ترکیه کاهش عجیبی داشته است.
نرخ برابری آن ها در برابر دلار کمتر از نصف شده است.
در نمودار زیر میتوانید افزایش دلار را در برابر ارز لیر مشاهده کنید.
در این نمودار نشان میدهد که دلار آمریکا در برابر لیر سه برابر شده است.در حقیقت لیر در برابر دلار یک سوم شده است و کاهش عجیبی داشته.
اما چرا ارز یک کشوری افت میکند و یا قوی میشود؟
چه عواملی در تحلیل فارکس و یا ارزهای کشورهای مختلف موثر است؟
مهم ترین عامل تاثیرگذار در نرخ ارز یک کشور عوامل اقتصاد کلان هستند.عواملی مانند ت های پولی، ت های مالی، نرخ بهره و تورم که در زندگی تمامی مردمان یک کشور تاثیرگذار است.
اگر شما امروز 1000 دلار به کسی قرض دهید و سال دیگر از او پس بگیرید، انتظار دارید چه مقدار پول به شما بازگردانده شود؟
1000 دلار؟
1010 دلار؟
1100 دلار؟
1500 دلار؟
و یا 2000 دلار؟
توقع دارید که سال دیگر در همین زمان پولتان چند برابر شود؟
نسبت مبلغی که شما امروز قرض میدهید به پولی که انتظار دارید در سال آینده دریافت کنید نشان دهنده نرخ بازار، و یا کشور شما هست.
به عنوان مثال شما در کشور آمریکا به بانک میروید، و تقاضای وامی 100 هزار دلاری دارید.
میخواهید کسب و کار خودتان را راه بیندازید و پا در مسیر کارآفرینی و موفقیت بگذارید.
بانک قبول میکند به شما 100 هزار دلار بدهد با بهره یک درصد.
بهره یک درصد یعنی چه؟
بهره یک درصد یعنی شما هر سال باید یک درصد مبلغ کل را به عنوان بهره پولی که در یافت کردید به بانک پرداخت کنید.
این مبلغ سود بانک است که از شما دریافت میکند در ازای اجاره پولی که به شما داده است.
شما 100 هزار دلار را دریافت میکنید، و سالی 1000 دلار به عنوان بهره به بانک پرداخت میکنید.
و حالا شما فرض کنید که با این 100 هزار دلار شما یک کسب و کار خوب و فوق العاده را استارت میزنید. و در ماه سال اول 20 هزار دلار سود میکنید.
این خیلی فوق العاده است.
زیرا شما 20 درصد سود کردید، و تنها یک درصد باید به عنوان بهره پرداخت کنید.
این شرایط خیلی خوبی را برای شما فراهم کرده است.
19 درصد سود خالص.
اما اگر نرخ بهره 20 درصد بود چطور؟
شما 100 هزار دلار از بانک دریافت میکردید که کسب و کاری را راه بیندازید، سر سال اول باید 20 درصد به بانک بهره پرداخت میکردید.
و اگر بر فرض سودی که کرده باشید هم 20 درصد باشد( که عدد زیادی هست برای خیلی از کسب و کارها)، شما 0 هستید. یعنی اینهمه کار کردید و هیچ پولی ندارید.
بنابراین نرخ بهره بسیار مهم هست.
اگر نرخ بهره بالا باشد، مردمان تمایل ندارند که وام بگیرند و کاری را شروع کنند.
اما اگر پایین باشد، سبب گسترش و توسعه اقتصاد میشود.
چه عواملی بر نرخ بهره تاثیر دارد؟
نرخ بهره وسیله اصلی ت پولی و کنترل اقتصاد یک کشور هست.
هنگامی که اقتصاد کشورها رشد خوبی ندارد و در دوران رکود است، بانکداران و اقتصاددانان نرخ بهره را کاهش میدهند.
در نتیجه، پول بیشتری در جامعه تزریق میکنند که مردم بتوانند کسب و کار راه بیندازند و قدرت خریدشان بالاتر رود.
هنگامی که این اتفاق میفتد اقتصاد یک کشور رشد میکند و شرکت های خوب و بزرگی ایجاد میشوند.
به عنوان مثال، در سال 2008 بحران بزرگی در آمریکا پیش آمد و شاخص های سهام آن کشور بیش از 50 درصد ریزش کردند.
مردمان زیادی متضرر شدند و اقتصاد آمریکا داشت نابود میشد.
اما بانک مرکزی در یک اقدام چالش برانگیز، نرخ بهره را به کمترین حد خود یعنی 0.25 درصد رساند.
پول چاپ کرد و 6 تریلیون دلار به جامعه تزریق کرد.
آمریکا با این ت از بحران و رکود نجات یافت و دوباره اقتصاد بی همتای خود را در دنیا به دست آورد.
یا کشور ژاپن از سال 1990 که با رکود مواجه شد، نرخ بهره را به 0 درصد رساند.
حتی گاهی اوقات نرخ بهره این کشور منفی میشد، یعنی اگر شخصی پول خود را در بانک میگذاشت، بانک برای نگهداری پول از وی سود دریافت میکرد.
در نتیجه اقتصاد این کشور نیز خوب و در حال رشد هست.
اما نرخ بهره پایین همیشه خوب هست؟
خیر، نرخ بهره پایین همیشه هم خوب نیست.
در یک اقتصاد خوب، نرخ بهره با تورم بالا میرود.
به عنوان مثال، در سال 2015 تورم آمریکا به مرز یک درصد رسیده بود و رشد اقتصادی خوبی را داشته اند. به همین دلیل بانک مرکزی آمریکا تصمیم گرفت که نرخ بهره را افزایش دهد.
هنگامی که رشد اقتصادی زیاد و سریع شود، باعث ایجاد حباب میشود و امکان بحران وجود دارد.
ممکن است تورم به حدی برسد که غیر قابل کنترل شود.
به همین دلیل با افزایش نرخ بهره، تورم بیش از اندازه و رشد اقتصادی رو کنترل میکنیم.
به ت پایین آوردن نرخ بهره در بازار و افزایش نقدینگی توسط بانک مرکزی، ت پولی انبساطی میگویند.
و به ت افزایش نرخ بهره و کنترل رشد اقتصادی، ت پولی انقباضی میگویند.
نرخ بهره مهم ترین و تاثیرگذارترین ابزار بانک های مرکزی و دولت ها برای اعمال تغییرات اقتصادی هست.
نرخ بهره به صورت مستقیم توسط بانک مرکزی دولت ها ایجاد میشود.
فرض کنید یک سبدی وجود دارد برای مخارج روزمره و نیازهای زندگی شما.
مثل خوراک، پوشاک، مسکن، انرژی، دارو،هزینه های خدمات مانند حمل و نقل، پزشک و…
این سبد میانگین وزنی ای است از تمامی نیازهای روزمره زندگیتان، و افزایش در این عدد نشاندهنده بالا رفتن هزینه زندگی تان، و پایین آمدن آن نشان دهنده کم شدن هزینه های زندگیتان هست.
از اختلاف درصد این دو عدد، نرخ تورم دوره ای به دست می آید.
شاخص بهای مصرف کننده یک سبدی از متشکل از نیازهای روزمره مردم آمریکا، که مبنای آن صد است.
این شاخص شامل غذا، انرژی، هزینه های درمانی، هزینه های حمل و نقل و خیلی از هزینه های دیگر موجود در یک کشور هست.
نرخ تورم چیست؟
به درصد رشد شاخص بهای مصرف کننده در یک دوره سه ماهه و یا یک ساله نرخ تورم میگویند.
چرا نرخ تورم مهم است؟
نرخ تورم نشان دهنده ثبات و یا بی ثبات هر اقتصادی هست. اگر یک کشور نرخ تورم بالایی داشته باشد و مردم از قیمت های فردا خبر نداشته باشند.در کشور هرج و مرج میشود.
مردم احساس عدم امنیت میکنند، تولیدکنندگان کالاهای خود را نمیفروشند، و مصرف کنندگان هم دچار مشکل ناتوانی در خرید میشوند.
تورم بالا دشمن هر اقتصاد و مملکتی هست. منظور از تورم بالا، تورم کنترل نشده و پیش بینی نشده است.
به عنوان مثال هدف بانک مرکزی آمریکا تورم 2 درصد در سال است.اگر نرخ تورم یکباره شود 10 درصد، این مسئله به اقتصاد آمریکا ضربه میزد.
آیا تورم صفر و یا منفی خوب هست؟
خیر، تورم باید یک عدد بین 1 تا 3 درصد باشد.
زیرا وجود تورم نشان دهنده رشد اقتصادی، و افزایش قدرت خرید مصرف کننده است.
تورم به ما میگوید که تقاضا برای کالاها زیاد هست، پول در جامعه وجود دارد و مردم میتوانند خرید کنند.
اما تورم منفی بدین معناست که تقاضایی وجود ندارد و فروشنده مجبور است برای فروش محصول خود قیمت پایین تری را پیشنهاد داد.
به عبارتی دیگر، مردم پولی ندارند که کالایی را بخرند و به همین دلیل قیمت ها کاهش پیدا میکند.
در سال 2008 تورم آمریکا منفی شده بود و به معنای واقعی درگیر با مشکلات اقتصادی بودند.
رابطه تورم با نرخ بهره چیست؟
اصولاً در اقتصادهای خوب و قوی، نرخ بهره از نرخ تورم کمتر است.
به طوریکه اگر نرخ تورم را از نرخ بهره اسمی ای که وجود دارد کم کنیم، نرخ واقعی سودی که در یک دوره زمانی کرده ایم را به دست میاوریم.
که به این عدد میگویند نرخ بهره واقعی.
بنابراین، اصولا نرخ بهره از تورم کمتر است.
مگر اینکه اقتصادی در بحران باشد.
به عنوان مثال در کشورهایی مثل ونزوئلا، ایران و ترکیه نرخ بهره 20 درصد هست و نرخ تورم در گاهی اوقات 80 تا 100%.
یعنی اینکه اگر شما از بانک وام بگیرید و با این وام یک کالای تورم مثل طلا، مسکن یا… را بخرید. قطعا سود کلانی میکنید.
به طور کلی هنگامی که تورم افزایش میابد، دولتمردان برای کنترل رشد اقتصادی و جلوگیری از رکود نرخ بهره را افزایش میدهند.
و اگر تورم منفی داشته باشیم، نرخ بهره را پایین می آورند تا اقتصاد رشد کند.
مقدار شاخص بهای مصرف کننده، جمعه اول ابتدای هر ماه میلادی در آمریکا اعلام میشود و تاثیر زیادی در بازار فارکس دارد.
یکی دیگر از مهمترین و تاثیرگذارترین آمارهای اقتصاد کلان که در بازار فارکس نقش به سزایی دارد، نرخ بیکاری است.
نرخ بیکاری در آمریکا چند دسته معیار و سنجه دارد، اما در اینجا به دوتا از مهمترین اخبارهای مربوط به نرخ بیکاری میپردازیم.
( Non Farm Payrolls) یا میزان اشتغال ایجاده شده در بخش کشاورزی یکی از محرکه های مهم بازار فارکس هست.
این خبر به ما اطلاعاتی درباره افزایش و یا کاهش تعداد کسانی که در یک دوره زمانی یک ماه در بخش غیر کشاورزی مشغول به کار شده اند، میدهد.
به عنوان مثال در یک دوره زمانی یک ماهه، میزان اشتغال غیر کشاوری + 200 هزار اعلام میشود.
این بدان معناست که از یک ماه پیش تا الان، 200 هزار عنوان شغلی ایجاد شده است.
نیروهایی که کار نداشتند و یا از کار خود استعفا داده بودند را مشغول به کار کرده است.
NFP از آن جهت برای اقتصاد مهم هست که نشان دهنده اشتغال بخش صنعتی و خدماتی است.
در حقیقت هر چه تعداد افرادی که به عنوان نیروی کار به بخش غیرکشاورزی و یا صنعتی و خدماتی وارد شوند، نشان دهنده رشد در بخش صنعتی است و دیدگاه خوبی را درباره آینده اقتصاد میدهد.
نرخ بیکاری در ظاهر مفهوم ساده و مشخصی است. به تمامی افرادی که در یک کشور زندگی میکنند و شغلی ندارند بیکار گفته میشود.
و اگر تعداد افراد بیکار را با کل کسانی که توانایی کار کردن در یک جامعه را دارند تقسیم کنیم، نرخ بیکاری به دست می آید.
به عنوان مثال در یک شهری 10 هزار نفر زندگی میکنند.
8 هزار نفر آنان توانایی کار کردن دارند.
و 800 نفر هم بیکار هستند.
نرخ بیکاری چه قدر هست؟
10 درصد، تعداد افراد بیکار تقسیم بر تمامی افرادی که در یک اقتصاد میتوانند کار کنند.
اما مطلب به همین سادگی نیست.
کسانی که از کار افتاده هستند، و یا تمایلی به کار کردن ندارند از داده های اقتصادی حذف میشوند.
و فقط کسانی که تمایل به کار کردن دارند و هرکاری باشد با کمال میل بدون هیچ سوالی قبول میکنند، نیروی کار میگویند.
از نظر تحلیل گران، کسانی که به علت حقوق پایین ، و یا شرایط سخت کاری شغلی ندارند و کاری انجام نمیدهند. جز نرخ بیکاری محسوب نمیشوند.
بنابراین نرخ بیکاری شامل افرادی میشود که میخواهند کار کنند، اما شغلی برایشان وجود ندارد.
رابطه نرخ تورم و نرخ بیکاری
در رکودهای اقتصادی، نرخ بیکاری به اعداد سرسام آوری میرسد. چرا؟
شما فرض کنید یک کارخانه اتومبیل سازی دارید که روزانه 5000 دستگاه ماشین تولید میکند و میفروشد.
در دوران رکود اقتصادی، مردم پولی ندارند که بخواهند خریدی انجام دهند.
و فروشنده ها هر روز مجبور هستند که قیمت های کمتری را ارائه بدهند تا محصولشان به فروش برود.
در نتیجه کاهش قیمت ها، تولید کنندگان مجبور میشوند تا تعدادی از نیروهای خود را تعدیل کنند و با کم کردن هزینه های خود، از بحران خارج شوند.
بخش عمده تقاضای کالا و خدمات جامعه، توسط افرادی هست که مشغول به کار هستند و اگر آن ها مشغول به کار نباشند، تقاضایی وجود ندارد.
و در نتیجه قیمت ها باز کاهش پیدا میکند و اثر دو چندانی در اقتصاد میگذارد.
و هنگامی که در یک کشور نرخ بیکاری کم است و تقریبا تمام جامعه مشغول به کار هستند، تقاضا برای کالا و خدمات کلی جامعه زیاد هست.
تمامی افراد میتوانند کالاهای مورد نیازشان را خریداری کنند، و این افزایش تقاضا سبب افزایش قیمت ها و تورم میشود.
با رشد اقتصاد و کم شدن نرخ بیکاری، طبیعتاً تورم افزایش پیدا میکند.
و در نتیجه افزایش تورم، نرخ بهره نیز افزایش پیدا میکند.
در زمان رکود اقتصادی نرخ تورم منفی میشود.
نرخ بیکاری افزایش پیدا میکند.
و برای نجات اقتصاد باید نرخ بهره کم شود تا دوباره اقتصاد جان بگیرد.
بنابراین نرخ بیکاری در تحلیل فاندامنتال فارکس نقش مهمی دارد و تحلیل آن واجب هست.
تولید ناخالص داخلی (Gross domestic product) نشاندهنده مجموع کالا و خدماتی ایجاد شده و یا مصرف شده در یک دوره یک سال در اقتصاد یک کشور هست.
نحوه محاسبه آن برابر است با مجموع هزینه های مصرف کننده های داخلی، به علاوه مخارج دولتی، به علاوه مخارج کسب و کارها، به علاوه خالص تراز تجاری( واردات منهای صادرات است)
به عنوان مثال، مجموع فروش داخلی شرکت اپل، گوگل، فیسبوک، فورد، و سایر شرکت های تولیدی و خدماتی آمریکا به علاوه برخی قسمت های دیگر در یک دوره یک ساله میشود تولید ناخالص داخلی آمریکا است.
در سال 20 این عدد تقریبا 20 تریلیون دلار بود که عدد حیرت برانگیزی است.
رشد تولید ناخالص داخلی، نشان دهنده رشد اقتصاد یک کشور است.
مثلا ، اگر تولید ناخالصی آمریکا سال 2019 نسبت سال 20 یک درصد رشد کند، بدین معناست که اقتصاد آمریکا در سال 2019 یک درصد بزرگتر شده است.
تولید ناخالص داخلی و رشد آن یکی از مهمترین معیارهای تحلیلی اقتصاد کلان و تحلیل فاندامنتال فارکس هست.
علاوه بر تولید ناخالص داخلی، آمارهای دیگری مانند تولید ناخالص ملی نیز در اقتصاد قابل استفاده مهم هستند که میتوان از آن ها هم استفاده کرد.
تولید ناخالص داخلی هر سه ماه یکبار در آمریکا اعلام میشود.
نرخ خرده فروشی نشان دهنده افزایش در مبلغ کالا و خدمات توسط مردم و یا کسب و کارها است.
نرخ خرده فروشی شامل 13 دسته اصلی میشود.
بخش هایی مانند خوراک، پوشاک، مسکن، هزینه های درمانی، قیمت ماشین، هزینه های اقامت و هتل، لوازم خانه و…است.
افزایش این عدد نشان دهنده افزایش در میزان خرید و تقاضای جامعه است.
و نوید دهنده رشد اقتصادی خوب برای کشور هست.
کاهش این عدد، نشان دهنده عدم تمایل مردم به افزایش تقاضا، و یکی از نشانه های نزدیک شدن به رکود است.
زیرا هنگامی که مردم تمایلی به خرید ندارند، مقدار این عدد کاهش پیدا میکند.
گاهی اوقات افزایش در نرخ خرده فروشی به علت وجود تورم در کشور است.
و گاهاً نوسانات قیمت های نفت و گاز نیز میتواند بر عدد نرخ خرده فروشی تاثیرگذار باشد.
شاخص بهای تولید کننده یکی از نشانگرهای مهم اقتصاد هست که به ما راجع به آینده اقتصاد دیدگاه خوبی میدهد.
هنگامی که شاخص بهای مصرف کننده افزایش پیدا میکند، ما متوجه میشویم در دوره قبلی تورم پیش آمده و قیمت ها افزایش یافته است.
اما اگر در شاخص بهای تولید کننده افزایش مشاهده شود، ما در آینده تورم را خواهیم دید.
زیرا تولید کننده کالا و یا خدمات اولیه تولید محصول را به قیمت بالاتری خریده است.
در نتیجه محصول را نیز به قیمت بالاتری میفروشد تا حاشیه سود اقتصادی خود را حفظ کند.
شاخص بهای تولید کننده در تحلیل فاندامنتال فارکس نقش به سزا و مهمی دارد.
به راحتی میتوانیم از تغییرات آن، آینده اقتصاد را پیش بینی کنیم.
سال های زیادی است که دولت آمریکا، بزرگترین مقروض جهان است.
آمریکا بیش از 24 تریلیون دلار اوراق بدهی و یا قرضه داخلی و خارجی منتشر کرده است و در صدر تمامی مقروض های جهان ایستاده است.
این 24 تریلیون بدهی، سالیانه بین 300 تا 500 میلیارد دلار برای دولت این کشور هزینه بهره دارد که عدد بسیار بزرگی است.
بعد از بحران مالی سال 2008، دولت آمریکا با انتشار اوراق قرضه بین المللی و دریافت وام از برخی کشورهای بزرگ مانند چین توانست اقتصاد خود را سر پا نگه دارد.
اما میزان از بدهی برای یک کشور خطر آفرین است، زیرا هزینه بهره و پرداخت اصل پول، حجم خیلی زیادی از بودجه سالیانه و تمامی سرمایه های کشور را در برمیگیرد.
تراز بودجه یک کشور بسیار نقش چشمگیری در موفقیت یک کشور و دولت در اداره حکومت خود است.
فرض کنید شما یک مدیر شرکت هستید.
شما باید هزینه های خودتان را با درآمدتان برابر کنید، تا به نقطه صفر برسید.
و مجبور نباشید برای ادامه روند کسب و کارتان قرض کنید.
در اقتصاد کشور هم به همین شکل هست.
میزان دخل و خرج یک کشور باید با یک دیگر سازگاری داشته باشد.
در سال های بعد از بحران 2008، دولت آمریکا تقریبا هرساله با کسری بودجه مواجه بوده است.
تقریبا سالی 4 میلیارد دلار درآمد مالیاتی و … دارد.
اما بودجه ای که برای بخش های مختلف کشور قرار داده است در مجموع بیش از 6 تریلیون دلار است.
که این دو تریلیون دلار کسری بودجه دولت آمریکا میشود.
اگر خرج دولت از درآمدش بیشتر باشد، مانند آمریکا، دولت با کسری بودجه مواجه میشود.
اگر درآمد دولت از خرجش بیشتر باشد، با بودجه اضافه رو به رو میشود.
و اگر برابر باشد نیز حالت خنثی و برابر اتفاق می افتد.
به عنوان یک قاعده کلی، دولت ها در زمان های بحران، رکود و سختی اقتصادی ت پولی انبساطی و ت مالی انبساطی در پیش میگیرند.
ت پولی انبساطی به معنی کاهش نرخ بهره و افزایش نقدینگی در جامعه است.
ت مالی انبساطی به معنی کاهش مالیات ها، پرداخت یارانه، پرداخت کمک هزینه و ایجاد زیرساخت های رشد کشور است.
ت مالی مربوط به دولت، و ت مالی مربوط به بانک مرکزی است.
در زمان های رکود، با کاهش مالیات ها ، نرخ بهره و ایجاد بسترهای اقتصادی هزینه های زیادی میکنند و به کسری بودجه برمیخورند.
در نتیجه مجبور میشوند استقراض کنند تا بتوانند اقتصاد خود را ترمیم کنند.
هنگامی که اقتصاد ترمیم شد و به نقطه اوج خود رسید، به افزایش نرخ بهره و مالیات ها، کسری بودجه خود را پرداخت میکنند و به حالت استاندارد باز میگردند.
از چرخه های اقتصادی و درک چرایی ت های پولی و مالی میتوانیم در تحلیل فاندامنتال فارکس به موفقیت برسیم و سود کسب کنیم.
تراز تجاری گزارشی است مربوط به تجارت بین المللی یک اقتصاد هست.
تراز تجاری نشان میدهد که چه مقدار در یک کشور در یک دوره زمانی مشخص واردات بوده، و چه مقدار صادرات.
صادرات- واردات= تراز تجاری
اگر تراز تجاری کشوری منفی باشد، نشان دهنده آن است که این کشور بیش از آنکه تولید کند و صادرات انجام دهد، کالاهای مورد نیاز خود را وارد میکند.
و این یک ضعف بسیار بزرگ است برای یک اقتصاد.
تراز تجاری مثبت نشان دهنده قدرت اقتصادی خوب، به همراه توانایی تولید و رقابت در فضای بین المللی است.
کشور آمریکا در چند سال اخیر همواره تراز تجاری منفی داشته است.
یعنی این کشور بیش از آنکه صادر کند کالا و خدمات زیادی به کشور خود وارد کرده است.
و در ناحیه کسری تراز تجاری است.
اهدای جوازهای ساخت و ساز یکی از نمایگرهای پیشرو در اقتصاد کلان و تحلیل فاندامنتال بازار فارکس هست.
این آمار نشان میدهد افرادی که در حوزه ساختمان سازی هستند، در آینده ای نزدیک مقدار زیادی پروژه ساختمان سازی را شروع میکنند.
به عبارتی دیگر، افزایش اهدای جواز ساخت و ساز مسکن نشان دهنده موج صعودی و رونق بازار املاک است.
جواز ساخت و ساز مسکن در زمان های رونق اقتصادی افزایش میابد، و هنگامی که کشور در رکود است، کاهش میابد.
زیرا سازنده ها تمایلی به سرمایه گذاری و ساخت املاک ندارند.
به این دلیل که تقاضایی برای آن وجود ندارد و کشور در رکود است.
نکته جالب در آماز جواز ساخت و ساز مسکن این است که به خوبی میتواند درباره آینده اقتصاد به من خبر دهد.
به عنوان مثال هنگامی که کشور در رکود است، افزایش جواز ساخت و ساز مسکن نوید دهنده آینده روشن اقتصادی و پایان دوران رکود است.
و در زمان رونق اقتصادی، کاهش تعداد جواز ساخت و ساز نشان دهنده آغاز روند نزولی در بازار مسکن و رکود اقتصادی است.
در این بخش سعی کردیم مبانی تحلیل فاندامنتال فارکس را در بررسی کنیم.
و به مهمترین عوامل تاثیرگذار در بازار فارکس بپردایم.
امیدوارم که این مقاله به مهارت معاملاتی شما و کسب سود شما در بازار فارکس کمک کند و راهی به سوی موفقیت بی نهایتتان باز کند.
امید وارم این نوشته جهت درک بهتر تحلیل وترید در فارکس به دردتون بخوره
درباره این سایت